بسم الله الرحمن الرحیم
سوم دبستان را برای سومین سال پیاپی رفوزه شدم.
خودم سرشکسته بودم، اما "پدر" سرش بالا بود.
سینه سپر کرد و جلوی پوزخندها و تلخندهای همه اطرافیان، از دختر ته تغاریش دفاع کرد.
چندمین بار بود که شرمنده ی پدر شده بودم
اما او هر بار مهربانتر از دفعه ی پیش در آغوش گرفت این دختِر کوچک و ضعیف و پر از خطا و مردودی اش را.
این بار هم "پرونده" ام را گرفت و
ادامه مطلب
درباره این سایت