به نام اوی من و تو
داشتم نگاهت میکردم. همونموقع که اومدی توی دفتر و حس کردی اوضاع عادی نیست و پرسیدی چه خبره و اون همکارت که اتفاقا زیاد بهش نزدیک نمیشی، گفت که فردا تعطیله، بعد هم از سر شوق و ذوق زد زیر خنده. اما تو انگار یکدفعه غمی سنگین روی دلت افتاد. انگار یکدفعه ذهنت بهم ریخت، درسته؟ نگو که نه. دیگه خوب میشناسمت عزیزم.
ادامه مطلب
درباره این سایت